کد مطلب:94610 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

خطبه 193-هنگام به خاکسپاری فاطمه












[صفحه 510]

چه شده؟ چرا علی (ع) اینهمه، پریشان و نالان است؟ از آن روزی كه رسول خدا (كه درود بی پایان به روان پاكش باد) بعالم ملكوت پیوست، هیچكس علی (ع) را تا امروز چنین غمین و اندوهگین ندیده بود. مگكر از چه خبر اندوهباری آگاه شده؟ علی رنجهای بسیار برده و خار غمهای فراوان بجانش خلیده بود، اما هرگز این همه- از فقدان كسی- نگریسته و چشمانش، این چنین، چشمه سیلاب اشكهای شور نگردیده بود چرا پشتش خمیده شده و آنهمه خروش و توفان، اینك همچون بركه ای آرام گردیده و لب بدندان میگزد و افسوس میخورد و در سوگ از دست رفته ای سر بزیر دارد و خود را تسلی میدهد؟ از دست رفتن هیچ متاع گرانبهای دنیائی، و آزار هیچ درد شرنگباری، و سختی هیچ رویداد توان سوز و اندوهباری، حصار رفیع و دژ پولادین صبر و شكیبائیش را این چنین فرو نمی ریخت. جای حیرت نیست. او هدیه گوهر بهای رسول خدا یعنی همسرش را از دست داده بود. دریغا! بنده پاك و عفیف خدا، فاطمه زهرا مرده بود. زمان در عزای او جامه تیره سوگواری شب به تن میكرد! عزیز و ارجمندی از دست رفته بود كه با اندوه شوهرش میگریست، و از بامداد تا سحرگاه، بخاطر سلامت و ایمنی شوهرش از آزار و آسیب ستمگران و عاصی

ان، دست دعا و نیاز بسوی خدا داشت براستی، در چنین غمی مویه ساز، چه كسی می تواند حال علی را وصف كند؟ هیچكس جز خودش. اینك بر تربت پاك همسر از دست رفته اش ایستاده، با رسول خدا سخن میگوید و از او بر این درد جدائی، صبر و شكیبائی می جوید غمخوارم. اینكه بر تربت مزار تو ایستاده، غمین مردی است كه محرم راز، همسرش را از دست داده است درود بر تو ای رسول خدا و بر دخترت- كه چه زود به تو پیوست- و اكنون در جوار تو آرمیده. اینك توان شكیبم نیست و یارای تحمل هجران و جدائی از چنان پاكدامنی را ندارم و طاقتم از دست رفته است. با آنكه درد جدائی و فراق و اندوه و مصیبت از دست دادن تو، بر من بسی گران و شكننده بود، با این احوال، باز هم صبر و شكیبی در من بجای نهاد و در حالیكه پیكرت در آغوش و میان بازوان من بود، مرغ روح پاكت بر آسمان پر كشید و تنها من بودم كه، سر عزیزت را بر لحد آرامگاهت نهادم. با این حال بر چنین غمی گران و ناگوار، صبر آوردم. آری، ما بنده و سرسپار خدائیم و بسوی او باز میگردیم و بدین دلیل، امانت گرفته شد و گروگان تحویل گردید. اما با چنین اعترافی و اعتقادی، از این پس، شبهای زندگیم در اندوه و بیداری و جدائی خواهد گذشت، تا ا

ینكه آفریدگار مهربان مرا بسرائی كه تو در آن، منزل جاودان گزیده ای، به تو و به او بپیوندد به زودی دخترت ترا از ظلم و ستم پیروانت كه در حق او روا داشته اند، خبر خواهد داد. پس همه سرگذشت و رویدادهای تلخ را ازو بپرس، تا از چگونگی رفتار شرم آمیزشان، آگاه شوی. در حالیكه چندی از رفتن تو نگذشته بود و یادت هنوز در خاطره ها بود، آنها آنهمه ظلم و جور و ستمگری و گنه پیشگی در حق ما نمودند. اینك بر تو و او، در این لحظه جدائی، با داغ فراق، صمیمانه درود می فرستم درودی كه از روی خشم و رنجش و دلتنگی نیست. اگر از سر تربت شما میروم، بدلیل بی علاقگی نیست و اگر ماندم بدلیل بد گمانی به آنچه خداوند به شكیبایان وعده فرموده نمی باشد. پیوسته یادتان در دل من، عزیز خواهد بود و هرگز از خاطرم نخواهید رفت


صفحه 510.